سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۷۴ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
امروز بازرس اداره کل به دفترخانه آمده بود موضوع مورد شکایت مکاتباتی بود که با یکی از ادارات مناطق ثبتی داشتم رئیس اداره مدعی بود بنده در مکاتباتم ایشان را تهدید کرده و بر خواسته ام اصرار نموده ام.
یا للعجب چه اتفاقاتی در این مملکت اسلامی افتاده است که اگر در مکاتبه با اداره ای بجای تعارفات معمول و استفاده از عناوین و عبارت پر طمطراق و اظهار مراتب ارادتمندی به مسولین از آنها خواسته شود تا از اقداماتی که موجب سردر گمی و اتلاف وقت مردم و ارباب رجوع است پرهیز کنند و وظایف قانونی خود را انجام دهند این درخواست به زعم مسولین اداره تخلف محسوب و یاد اوری اینکه در صورت عدم تمکین و قانونی موضوع مورد تقاضا ایشان از طریق مراجع ذیصلاح اقدام خواهد شد تهدید محسوب می شود .
و جالب اینکه اداره مربوطه در همان گزارش بدون توچه به آثار حقوقی و مسئولیتهای انتظامی و کیفری خود , بنده را با عباراتی به عدم درک و فهم قضیه متهم نموده است .
به نظرم الزام به گذراندن دو واحد درسی ضمن خدمت با موضوع آشنایی با تخلفات اداری و مفاهیم حقوقی مانند توهین و یا تهدید و غیر آن برای مسولان اداری از نان شب واجب تر است.
پ.ن
موضوع مورد اختلاف جالب اما بلحاظ حقوقی مطلب دیگری است که امیدوارم در فرصت مناسب مجال طرح آن را داشته باشم
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰
مرد حدود پنجاه سال سن داشت با ظاهری مذهبی و البته بسیار مودب و با وقار آرام و شمرده حرف می زد و با وجود اضطراب و نگرانی شدید سعی می کرد خودش را خونسرد نشان بدهد.
گفت که چهار سال پیش دخترش در دوره فوق لیسانس با یکی از دانشجوهای دانشکده آشنا شده و با هم ازدواج کرده اند
بعد از گذشت دوسال یک روز که زن به خارج از منزل رفته وقتی به خانه بر می گردد متوجه می شود اقای داماد با یک دختر جوان در خانه خلوت کرده و ... کار به مشاجره و دخالت خانواده های دوطرف کشیده می شود و در نهایت با اظهار ندامت و پشیمانی شوهر قضیه فیصله پیدا می کند .
مرد با بغضی که در گلو داشت ادامه داد برخلاف انتظار و برغم قول و قرار های قبلی متاسفانه این موضوع ختم به خیر نشد و اخیرا دخترش با وجود اینکه از این جوان حامله می باشد با خبر شده شوهرش در روزهای تعطیل به بهانه کوهنوردی با خانم دیگری ارتباط دارد .
راستش نمی دانستم که ان مرد چه انتظاری از من دارد اما مطمئن بودم برغم تمایل فراوان برای کمک و راهنمایی او کار چندانی نمی توانم برایش انجام دهم .واقعیت چنین است که برای حل امثال این مورد و دهها و صدها مورد دیگر تیغ قانون بسیار کند تر از آن است که به نظر می رسد وحقوق موضوعه بسیار ناتوان تر است که در این معرکه به یاری مظلوم قیام کند و حق آنان را از امثال این بوالهوسان بستاند و آنان را از این گونه زندگی های نکبت بار برهاند.
به نظرم کمترین حق زن به عنوان عضوی از جامعه بشری در این مصاف نابرابر حاکم شدن در تعیین سرنوشت و آینده خویش است.
بارها و بارها این حقیردر همین صفحه و با بیان موارد متعددی از این قبیل توصیه کرده ام که اگر چه به هر دلیل و علت قوانین جاری مملکت در این گونه امور و نا بسامانی ها که ادامه زندگی مشترک را برای زوجه ناممکن می کند فشل و نا کارامد است اما با استفاده از راهکارها و ترفندهایی که در خود قانون پیش بینی شده می توان تا حدود زیادی از اینگونه بیعدالتی ها پیشگیری کرد آیا وقت ان نریسده که والدین دختران فرهنگ غلط " دختری که با لباس سفید به خانه شوهر رفت با کفن سفید از خانه او بیرون می آید را به زباله دان تاریخ بسپارند و در جهت برقراری حقوق مساوی و پیشگیری از افتادن عزیزانشان در مخمصه هایی که نمونه هایی از آن بیان شد بر شرط وکالت در طلاق برای زن از همان گفتگوهای اولیه پافشاری کنند؟...
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


این خانم قبلا هم با پسرش برای انجام کاری به دفترخانه امده بود اما این بار فقط قصد مشاوره داشت .
دبیر بازنشسته آموزش و پرورش بود و بنا بر آنچه خودش می گفت سالها از فوت همسرش می گذشت و تنها با پسر سی و پنج , شش ساله اش که مجرد و دچار بیماری کلیوی است زندگی می کرد.
گفت حدود پنج سال است پسرم با یک زن شوهر دار که قبلا همسایه ما بود و صاحب یک دختر بچه 7 ساله است رابطه دارد مدام با هم در ارتباط هستند و وقتی هم که در خانه هست یکریز با موبایل به هم اس ام اس می زنند و قربون صدقه هم می روند البته چند سال پیش قضیه لو رفت و حتی بخاطر همین جریان عذرشان را خواستیم شوهرش هم کاملا از این موضوع با خبر دارد اما هیچ عکس العملی نشان نمی دهد .
خانم ادامه داد دارایی من پنج دستگاه آپارتمان بود که دوتای آن را به نام پسرم کردم آن زن حداقل پنج سال از پسرم بزرگ تر است به پسرم وعده داده تا با طلاق از همسرش با او ازدواج کند و من یقین دارم با توجه به اینکه از شرایط بیماری پسر من که با دیالیز زنده است با خبر است می خواهد با مرگ او اموالش را بالا بکشد.
پرسیدم چه کمکی من می توانم برایش انجام بدهم ؟ 
گفت : می خواهم پسرم را از ارث محروم کنم ! برایش توضیح دادم که چنین چیزی در قوانین این مملکت ممکن نیست و تصرفات اشخاص در مورد اموالشان برای بعد از مرگ محدود به همان ثلث( یک سوم ماترک)است که می توانند در مورد چگونگی هزینه کردنش همان مقدار وصیت کنند .
از شنیدن این موضوع متعجب شد و گفت چطور نمی توانم در مورد اموال خودم 
تصمیم بگیرم؟ 
گفتم خوب شما تا وقتی در قید حیات هستید هر تصرفی می توانید در دارایی هایتان بکنید اما با مرگ رابطه اشخاص با اموالشان قطع می شود 
در هر حال اگر بخواهید هم دارایی هایتان را در زمان حیات در اختیار داشته باشید و هم به اشخاص دیگری که جزء وراث شما نیستند منتقل شود بهترین راه , انتقال و صلح قطعی اموال به نام اشخاص مورد نظر با شرط حفظ منافع آن مادام حیات برای خودتان است .
البته این حق را هم دارید که با قید حق فسخ معامله در مدت حیات هر زمان که خواستید و صلاح دانستید معامله انجام شده را کان لم یکن کنید و وضعیت را به وضع سابق برگردانید .
زن کمی به فکر فرو رفت به نظرم از این پیشنهاد راضی بود خصوصا اینکه آموزش و پرورش را اولین اولویتش برای واگذاری آپارتمان ها می دانست .

وقت خداحافظی انگار برنامه جدیدی به نظرش رسید و گفت آقای رضایی اصلا آیا بهتر نیست این سه تا آپارتمان رو بفروشم و یک سویت کوچک بخرم و با پولی که از فروش آپارتمان ها به دستم میاد بقیه عمرم را به سفر های خارجی برم و زندگی خوشی داشته باشم ...لبخندی زدم و گفتم به نظر من این سومی از همه بهتره !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

نماز اجاره ای


حاج آقا ... سی ساله مکبر مسجد محله است بعد از هر نماز هم تعقیبات رو او می خونه 
بخاطررک گویی زیاد اظهار ارادتش را به خودم نمی تونم حمل ب
ر چابلوسی کنم می خواست وصیت نامه بنویسم
معمولا این جور اسناد خاص را خودم می نویسم مو به مو آنچه گفته بود از برابر کردن سهم تنها دخترش با پنج تا پسر دیگه و نفروختن خونه و زندگی قبل از مرگ مادر و خواهرشان تا اداره مغازه توسط یکی از پسر ها و دادن خرج و مخارج زندگی مادر و خواهر همه را تو متن حقوقی وصیت نامه نوشتم .
گفت: حاجی سه سال هم نماز بنویس !
پرسیدم: یعنی سه سال نماز نخوندی گفت نه اما ممکنه بعضی الفاظ رو درست ادا نکرده باشم یا بعضی وعده های نماز یادم رفته باشه 
گفتم خوب اینکه سهوه اشکال نداره 
گفت :چطور اشکال نداره ؟
گفتم : خب این نماز ها باید برای کسی فایده داشته باشه اول خدا ! که بی نیازه .
دوم آن بنده خدا که اگر هم فایده ای ببره همون اجرته که از روی نداری بجای شما دولا و سه لا می شه و تو می تونی با نیت کمک به یک مستمند این بار رو از دوشش برداری ! 
و سوم خودت که این دنیا رو ترک کردی و رفتی آن دنیا هم نماز هایی که به قصد اجرت نه به نیت قربت برات خونده شده بعید می دونم نفعی بحالت داشته باشه !
با اینکه ظاهرا دلش آروم نگرفته بود اما در اومد و گفت هر چی می نویسی بنویس من قبولت دارم .
پ.ن 
وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ / و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییده‏ اند دین [خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین [ثابت و] پایدار همین است (سوره بینه / ایه 5)

...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰
 زن و مردی جوان , با روحیه ای پرشورو نشاط وارد دفترخانه شدند اگر سابقه دهها گزارش نیروی انتظامی وپرونده دادسرا و دادخواست و دادنامه کیفری و دادگاه خانواده و ...علیه هم رو نکرده بودند تصور نمی کردم این دو جوان شاد و شنگول که امروز هم مثل دو تا عاشق و معشوق علنا مشغول لاس زدن و قربون صدقه رفتن با هم هستند روزگاری سایه همدیگر رو با تیر می زدند 
مرد جوان که بسیار خوش تیپ و با پرنسیب به نظر میامد فارغ التحصیل حقوق قضایی بود و دفتر مشاور املاک داشت اما خانم که تحصیلاتش بیشتر از دیپلم نبود خیلی از آقا با قوانین و مقررات حقوقی آشنا به نظر می رسید و برای دفاع از هر اشکالی تو تنظیم اسناد مورد درخواست خودش ماده ده قانون مدنی و آزادی قرارداد ها رو به رخ می کشید ( البته بیشتر "لا اله" رو می گفت و به "الا الله" کاری نداشت )
مرد جوان قبلا هم یک بار به دفتر خانه امده و شرح ماجرا رو از زبانش شنیده بودم ادعا می کرد شش سال پیش با این خانم که مطلقه و دارای یک فرزند سه ساله بوده آشنا شده و به هم علاقمند شدند اما چون خانواده اش با ازدواج بین آنها موافق نبودند قرار میزارن بچه دار بشند تا خانواده پسر در مقابل کار انجام شده رضایت بدن اما بعدا متوجه شده که با رفیقش هم رابطه داره !
پرسیدم عقد هم کردید گفت نه رابطه شرعی نداشتیم! گفتم چطور ! شما که حقوق خونده بودی آیا نمی تونستی برای حفظ حقوق بچه هم که شده یک جمله یک خطی رو ادا کنی ؟ گفت چرا پیشنهاد دادم اما خانم گفت به نظر من زن صیغه ای با ج...ه تفاوتی نداره ! 
در مورد خواسته اش پرسیدم گفت میخواد همه پرونده ها رو جمع کنه برای همین با خانم قرار گذاشتن بیان دفتر و سندهایی که لازمه تنظیم بشه ! مدتهاست با هم هیچ رابطه ای ندارند و بعد از آن خانم با یک دخترخانم دیگری ازدواج کرده و از او یک دختر دو ساله داره 
و امروز هر دو حاضر بودند خانم همه اوراق و سوابق قضایی و انتظامی بین خودشان را روی میز من گذاشت 
از شکایت خانم علیه آقا به اتهام ضرب و جرح و توهین و افترا تا دادخواست اثبات زوجیت و نسب و ترک انفاق فرزند و محکومیت کیفری و حقوقی مرد جوان به مجازات های نقدی و زندان و حکم اثبات نسب و الزام به ثبت ازدواج و پرداخت مهریه ...
زن راضی شد با گرفتن حق سرپرستی و حضانت پسر مشترک شان از همه حق و حقوقش به عنوان زن صیغه ای 99 ساله آقا صرفنظر کنه و در مورد همه پرونده هایی که به نفعش رای صادرشده بود و فعلا هم مرد بخاطر همان پرونده ها با سپردن وثیقه آزاد بود رضایت بده ! 
در غیاب جوان , خانم از توی موبایلش یواشکی عکسی رو نشان من داد و با خنده گفت این هم خانم جدید و دخترشون !
از خانم پرسیدم حالا که آن آقا ازدواج دائم کرده و از همسر دومش یک فرزند داره آیا نمی خواد یک وکالت داشته باشه تا بعدا برای بذل مدت و جدایی از طرف مرد مشکلی وجود نداشته باشه لبخندی زد و گفت نه شاید بعدا خواستم به عنوان همسر دومش با هم زندگی کنیم !
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

محل دفترخانه سال هاست همین جای فعلی ست و بخاطر همین با خیلی از اهالی محل رابطه ای چندین و چند ساله دارم 

امروز ممد اقا با همون چثه لاغر و تکیده و هیکل ریزه میزه با هیجان وارد دفترخانه شد و ی راست اومد تو اتاق کار من معمولا بیشتر از حرفایی که می زنه از لهجه غلیظ اصفهانی اش لذت می برم .

به قول خودش شصت ساله تو تهرون و تو همین محله زندگی می کنه اما انگار این سال های طولانی هیچی از غلظت لهجه اش کم نکرده !

گفت حاج اقا میخوام باهات مشورت کنم تصمیم گرفتم وصیت کنم گفتم خب کار خوبیه اما درباره چی ؟ 

گفت : میخوام وصیت کنم وقتی مُردم نه برام مراسم شب اول بگیرن , نه شب دوم , نه شب سوم ...نه چهلم , نه سال ! ...

پیر مرد تا پارسال با خانمش و ی بچه منگول زندگی می کرد که با بالا رفتن سن و سال و چاقی زیاد دیگه توان اداره کردنش رو نداشت بچه ای که همه دغدغه ممد آقا بود که نکنه وقتی مُرد این بچه سیلون و ویلون بشه ! تا اینکه ی شب بچه سکته زد و مُرد . مصیبتی که سه چهار ماه بعد با له شدن خانمش زیر چرخ های کامیون انهم جلو چشم اهالی محل دو چندان شد 

گفتم این وصیت که خیلی خوبه من همیشه به بچه ها گفتم راضیم جنازه ام رو هر جا خواستید دفن و یا کلا رها کنید 

ممد آقا توجهی به حرفای من نداشت و ادامه داد آقا همین حاج قلی میوه فروش تعریف می کرد مراسم عروسی پسرم بود رفتم سالن سر بزنم دیدم کارگر ها نشستند میوه هایی رو که خودم فرستاده بودم سوا می کنند گفتم اقا این چه کاریه می کنید گفتند داریم سهم خودمون رو جدا می کنیم ...حالا منم نمی خوام هیچ مراسمی بعد از مُردنم برگزار کنند

کاملا ساکت شدم فقط به چهره اش ذل زده بودم خوش بحال ممد اقا انگار با مردن قرار بود بره دو تا کوچه بالاتر ! انگار نه انگار که مرگ واسه خیلی آدم ها بزرگترین معمای هستی بوده و هست !


...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خاطرات دفترخانه
دفتر خانه برای بعضی محلی سوت و کور و برای خیلی از افراد ممکن است محل پر ازدحام و شلوغی را تداعی کند اما حقیقت ان است که هر دو تصور دور از واقع نیست گاهی سر و صدا و شلوغی دفترخانه کلافه کننده است و در زمان هایی بقدری خلوت و ساکت است که موجب تعجب مراجعان می شود .
آن روز دفترخانه ساکت بود اما ورود هم زمان چندین نفر زن و مرد و کودک که در بین انها پیر مرد هفتاد هشتاد ساله ای هم حضور داشت سکوت دفتر را شکست .
مرد میان سالی که بعدا معلوم شد فرزند بزرگتر پیر مرد است از همسرش خواست تا بچه ها را از اتاق کار من خارج کند تا بتواند خواسته اش را با ارامش بیشتر بیان کند .
آن آقا با اشاره به پیرمردی که کنارش نشسته بود و خانم نسبتا مسن دیگری که همراه شان بود توضیح داد که پیر مرد پدرش است و قصد دارد با آن خانم ازدو اج کند منتهی شرط خانم مسن این است که علاوه بر مهریه سه دانگ آپارتمان مسکونی پیرمرد که تمام دارایی او بود به شرط عمری به وی صلح شود .
پیر زن به ارامی و در حالی که صدایش می لرزید شروع به صحبت کرد می گفت سالهای زیادی است که از همسرش جدا شده هر سه دخترش را که با سختی و مشقت بزرگ کرده به خانه بخت رفته اند و با کارگری اموراتش را می گذراند و الان هم توقع زیادی ندارد مگر بیم اینکه اگر اتفاقی برای پیرمرد بیفتد در این سن پیری و عدم توانایی کارگری برای مردم آواره و بی خانه مان شود مضافا اینکه پیرمرد مستمری بگیر نیست و مخارج زندگی او تنها از کمک های فرزندانش تامین می شود.
پسر پیرمرد و خواهرانش بیشتر به فکر اسایش و بیرون آمدن پدرشان از تنهایی بودند اما آنها هم در عین اینکه نگرانی زن مسن را می فهمیدند موافق ترس خود را از اینکه بعد از عقد و مالکیت زن بر سه دانگ آپارتمان او بد عهدی کرده و پیرمرد را تنها بگذارد پنهان نمی کردند.
بعد از شنیدن حرف های طرفین و گفتگو فراوان توصیه کردم سه دانگ آپارتمان پیر مرد ضمن العقد و به شرط عمری در ملکیت زن واقع شود با این شرط که در صورت طلاق به درخواست زن و یا ترک زندگی مشترک بیش از سه ماه عقد صلح منفسخ شود.
این پیشنهاد ظاهرا موجبات رضایت و خشنودی هر دو طرف را فراهم کرد.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

مرد با ظاهری مرتب و موهای جو گندمی و ته ریش آنکارد شده می خواست برای او وصیت نامه تنظیم کنم گفت به وصی هم تأکید کنید شخصی رو برای سی سال نماز قضا اجیر کند اما فقط نماز های صبح و مغرب و عشا چون تو این سی سال خدمت اداری همه نماز های ظهر و عصر رو تو اداره خودم به جماعت خوندم.
پ.ن
این یکی شوخی بود جدی نگیرید
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


با اینکه سال 89 عقد کردند از سال 92 آقا , خونه و زندگی را ترک و رفته دنبال یللی تللی و خانم اجبارا مدتی از همان پول پیش خونه شکمش رو سیر کرده و بعدش هم وبال گردن پدر بیچارست !
بخاطر ترک نفقه سه بار حکم جلب سیار برای آقا صادر شده و به گفته خانم قاضی محکمه قیافه آقا رو که می بینه ان قدر تابلوست که می گه این آقا بد چوری اعتیاد داره برو فکری به حال خودت بکن !
پس از چند سال رفت و آمد بلاخره رای بدوی صادر شده و با توجه به احراز عسر و حرج زوجه و جوانی ایشان و اثبات ترک انفاق شوهر که هر کدام حسب قانون و به تنهایی برای گرفتن طلاق کافی است و برغم اینکه مطابق شروط ضمن عقد در صوررت 6 ماه ترک منزل از طرف مرد برای زن حق طلاق ایجاد شده جناب قاضی صدور حکم طلاق رو موکول نموده به بذل (بخشش) 150 سکه طلا از 230 سکه مهریه به قول مشهور از کیسه خلیفه بخشیدن ! 
و حالا که رای صادر شده آقا اعتراض زده پرونده رفته تجدید نظر و تو جلسه اول هم حاضر نشده ! 
دادگاه جلسه رسیدگی رو برای هشت ماه بعد نوبت زده! خانم مستاصل , به دفتر آمده بود می گفت حاضر شدم در مقابل سی میلیون از همه مهریه ام صرفنظر بکنم فقط این آقا اعتراضش رو پس بگیره ! 
خانم می گفت وقتی به طولانی بودن وقت رسیدگی (هشت ماه بعد از جلسه اول) اعتراض کردم گفتند بخاطر اینکه آمار طلاق خیلی بالاست !


...خاطرات دفترخانه

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰


آقا داماد و عروس خانم در کنار پدر و مادر خانم عروس درست روبروی من نشسته بودند.
بعد از کلی مشاجره و بگو و مگو بین داماد جوان و مادر خانم ایشان که به علت ناچیز بودن مهریه در قباله ازدواج (یک سکه بهار آزادی ) روی هزار سکه اصرار داشت بلاخره توافق کردند تعداد سکه ها در سند 400 عدد قید شود. 
البته در این تخفیف گرفتن اقای داماد انذارهای بنده هم بی تاثیر نبود 
بگذریم از اینکه هزینه بسیار زیاد سند یعنی چیزی حدود یازده میلیون تومان هم موجب نشد تا مادر عروس خانم کوتاه آمده و به کمتر از این رضایت بدهد

راستش اخذ چنین هزینه زیادی که بخش اعظم آن هم حقوق دولتی است برای تنظیم یک سند ذمه ای (قرض) که می توانست با تنظیم یک فقره سند افزایش مهریه باهزینه بسیار ناچیزی انجام شود عقلانی به نظر نمی رسید چه رسد برای داماد بیچاره که تحت شدیدترین فشار از طرف مادر خانم قرار داشت
مادری که فقط به دنبال سنگین تر کردن دین داماد بود اما امکان افزایش مهریه و به تبع ان تحمل حداقل هزینه سند بخاطر معافیت اسناد مربوط به مهریه در اسناد وجود نداشت زیرا بنا بر نظریه شورای نگهبان افزایش مهریه شرعا جایز نبود و بناچار طرفین خواستار حل قضیه و خواباندن دعوا یعنی نوشتن سند ذمه ای شدن که مدیونیت شوهر رسما تثبیت شود.
از امضای سند یک ساعت بیشتر نگذشته بود که با سر و صدای مادر عروس خانم و فریادهای آقا داماد سکوت دفترخانه شکسته شد خانم به بهانه ای این که قباله ازدواج باید در اختیار خانواده دختر باشد اصرلر داشت تا یک برگ از مصدق سند ذمه ای را تحویل بگیرد و با توجه به نداشتن سمت در آن سند و عدم اجابت ان از طرف همکاران داد و بیداد راه انداخته بود 
و در این وسط معلوم نبود فریادهای داماد و اعتراضش به سندی که ساعتی پیش به اصرار خودش تنظیم شده برای چیست ؟!


...خاطرات دفترخانه 

  • پرویز رضایی