سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

۷۰ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گرانی بنزین

امروز دومین روز کاری بعد از گرانی اخیر بنزین بود خیابان ها به شدت خلوت هستند مدارس در تمام مقاطع تعطیلند قرار شده  موضوع گرانی بنزین در جلسه امروز مجلس مطرح شود اما با توجه به حمایت رهبری از این تصمیم سران سه قوه

اولا : معلوم نیست این طرح به صحن علنی کشیده شود

ثانیا: اگر هم موضوع در مجلس مطرح گردد چه عکس العملی داشته باشد تجربه نشان می دهد در اینگونه موارد مسئله به جایی نخواهد رسید در هر حال باید منتظر ماند و دید چه اتفاقی خواهد افتاد.

انچه مسلم است این جراحی برای جسم نحیف اقتصاد بیمار کشور ضروری است اما به نظر می رسد کسانی که خود را برای جراحی آماده کردند از یاد برده اند که شرط هرگونه تصمیم گیری در این مورد با اولیای دم واقعی  یعنی مردم است و هر  اقدامی از طرف هر مرجع مقامی که باشد بدون کسب رضایت از ایشان فاقد مشروعیت و ضمان آور است. 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

بفرمایید شام

 

آقا ماشاء الله مثل همیشه تو تاریکی شب خسته و مونده از سرکار یک راست به خانه آمده بود با اینکه سن شناسنامه ایِ او بیشتر از شصت و دو سه سال نشان نمی داد اما ظاهرش خیلی پیرتر به نظر می رسید.

وقتی سفره شام پهن شد و بوی خورش قرمه سبزی و پلو ایرانی فضای اتاق رو پُر کرد برق خوشحالی را می شد تو چشمان آقا ماشاء الله براحتی دید انگار تمام سختی کار آن هم با یک وانت فکسنی که هروز ی عیب و ایرادی پیدا می کرد توی این شهر شلوغ به یک باره از تنش در میامد

شاید برای من و امثال من تماشای آن دیس پلو و خورش قرمه سبزی چرب و چیلی تنها معناش کلسترول بد و نشاسه زیادش باشه اما حقیقت اینِ که معنای زندگی آقا ماشاء الله تو همین دیس پلو و خورش قرمه سبزیِ خلاصه شده چیزی که اگه ان را هم به هر علت ازش دریغ کنند هیچ انگیزه ای برای اینکه ی صبح دیگه از خواب بیدار بشه نداره !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

آرمن یک کودک آلمانی است که پدرش او را ترک و با مادر خشن و سخت گیرش تنها می گذارد .
مادر آرمن اجازه نمی داد تا او مانند بقیه کودکان با بچه های دوست شود به همین خاطر آرمن جای خالی آنها را با یک دوست خیالی به نام فرانک پر کرد .
فرانک همه جا همراه آرمن است اما او دوست دارد با فرانک هیچ فاصله ای نداشته باشد یعنی دوستش را جزئی از خودش بداند
ند .
نهایتا آرمن فرانک دوست خیالی اش را می خورد و هضم می کند. در سال 1999 زمانی که مادر آرمن مرد او یک مهندس کامپیوتر بود که از طریق web dark سایتی که محل کارهای خلاف و چت روم های آدم خواری است اقدام به درج یک آگهی می کند و از داوطلبان مرد 20 تا 25 ساله که مایلند تا خورده شوند دعوت می کند تا سن و سایز و وزن خودشان را اعلام کنند.
قبل از آن آرمن یک اتاق امن که با یونولیت و لوازم دیگرکاملا صدا گیری شده و مجهز به دوربین فیلمبرداری بود در زیر زمین خانه درست کرد
بعد از چند مورد که افرادی آگهی آرمن را شوخی تلقی کرده و ملاقاتی انجام نمی شود جوانی به نام برند به دعوت آرمن با اشتیاق جواب مثبت می دهد و پس از مدت 9 ماه که از دوستی و ارتباط آنها در فضای مجازی می گذرد بلاخره ترتیب ملاقات حضوری داده می شود و در سال 2001 آن دو همدیگر را در یک ایستگاه مترو می بینند
برند از آرمن می پرسد : امشب چی داری ؟ و آرمن با خوشحالی پاسخ می دهد تو رو !
آن شب آرمن با قرص های خواب آور و شربت سرفه از برند پذیرایی می کند به این امید که آرام تر باشد و هر دو از خوردن گوشت و خون او بیشتر لذت ببرد
آرمن یک دو جنس گراست و بعد از یک بار همخوابگی در آن شب بلاخره نوبت به سلاخی می رسد برند عریان می شود و قرار می شود با بریدن و خوردن آلت تناسلی او سناریو از پیش آماده شده آن دو نفر به نمایش درآید.
آرمن دورین فیلمبرداری اش را روشن می کند و شروع به خوردن آن عضو می کند خون از محل جویده شده فوران می کند و برند فریاد می کشد اما آرواره های آرمن از عهده بر نمی آید و مجبور می شود تا از چاقو برای بریدن استفاده کند
کم کم برند آرام می شود دیگر خبری از درد نیست و با اشتیاق منتظر می مانند تا از گوشت طبخ شده عضو بریده نوش جان کند
آرمن که از قبل همه چیز را آماده کرده عضو را قطعه قطعه نموده و در تابه سرخ می کند و هر دو شروع به خوردن می کنند اما بعد از دقایقی برند از هوش می رود
بعد آن آرمن بدن نیمه جان برند را روی یک صندلی تا شو فلزی گذاشته و بعد دعا و بوسه ای که به پیشانی او می زند سر او را از بدنش جدا می کند و سپس جنازه را از سقف آویزان کرده سطلی زیر گردن او می گذارد.
آرمن با چاقو ابتدا سینه را شکافته و امعا و احشای برند را بعد از شستن در یخدانی که برای همین کار آماده کرده بود قرار می دهد ...آرمن تا ده ماه از گوشت او برای پختن انواع غذا ها استفاده می کند
...آرمن به دعوت خود در سایت برای افرادی که مشتاق خوردن شدن هستند ادامه می داد که این آگهی او موجب حیرت یکی از بازدیدکنندکان سایت و اعلام آن به پلیس می شود ....
آرمن با همه الات و ادوات جرم و گوشت های باقی مانده به همراه فیلم کامل سلاخی و خورده شدن برند بازداشت ودر سال 2004 پس از محاکمه با توجه به اینکه هیچ قانونی برای آدم خواری در قوانین کیفری آلمان وجود نداشت صرفا به جهت معاونت در خودکشی برند به تحمل 8 سال حبس محکوم می شود اما نظر به پوشش رسانه ای این خبر که شدیدا موجب تشویش اذهان عمومی و جریحه دار شدن احساسات و عواطف مردم می شود حکم دادگاه اولیه ارمن در دادگاه تجدید نظر نقض و مجازات او به حبس ابد تبدیل می گردد آرمن معتقد بود برند در وجود او همیشه باقی خواهد ماند.
بعدها او مدعی شد 800 آدم خور فقط در آلمان زندگی می کنند .
پ.ن :
یک گزارش واقعی / پادکست فارسی فیکشن / استاد قصاب

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خدایا
در اینکه اینجایی و هم اکنونی زیستن شرط داشتن یک زندگی خوب و ارزشمند است تردید ندارم اما چگونه می توانم این پرنده گریزپا را در آشیانه اش در بند کشم و اجازه ندهم تا دم به دم و هر لحظه به گذشته و آینده سر کشد و آنات زندگی ام که تنها سرمایه نقد است به قیمت گذشته معدوم و آینده محتمل به تاراج نرود.
باشد تا نه ترس از حوادث آینده داشته باشم ونه اندوه وقایع گذشته خورم ؟! خدایا یاری ام ده که سخت ناتوان و محتاجم .


پ.ن
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ / بدانید که دوستداران خدا، نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهگین مى ‏شوند (قران کریم)

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

دوره بیکاری دفترخونه مثل روزهای پر ازدحام و شلوغش خاطره انگیزیزند ساعت حدود یازده صبح بود پشت میز کارم مشغول مطالعه بودم رفت و آمد مرد میان سالی توجهم را به خودش جلب کرد برای یک لحظه چشم هردوی ما به هم گره خورد به آهستگی سلامی داد و به طرف درب خروجی رفت بی اختیار او را صدا زدم و به داخل اتاق کارم دعوتش کردم بعد از تعارفات معمول از او خواستم تا چنانچه کمکی از من بر میاد براش انجام بدم

گفت : ابتدا می خواستم ببینم به نیروی کار نیاز دارید یا نه که با دیدن خلوتی و سکوت دفترخانه از پرسیدن منصرف شدم! از او خواستم چند دقیقه ای بنشینه تا ضمن صرف چای گپ و گفتی داشته باشیم قبول کرد و من برای اینکه سر صحبت رو باز کنم از شغلش سابقش پرسیدم

گفت :سالها مدیر دفتر دادگاه بودم و در حال حاضر باز نشسته ام پرسیدم لابد شرایط سخت مالی دوران بازنشستگی باعث شده تا بعد از سی سال کار دنبال شغل جدیدی باشد ؟

گفت اینطور نیست اما حوصله تو خونه نشستن و بی کاری رو هم ندارم با اینکه حقوق بازنشستگی ناچیزه اما کفاف مخارج زندگی ساده ام را می کنه

و اینکه دو فرزند دختر و پسر داره و هر دو دانشجوی دانشگاههای دولتی هستند و هزینه چندانی ندارند می گفت با داشتن ی خونه کوچک در منطقه جنوب شهر اجاره نشین نیست و همینطور یه پراید دست دوم داره که سالی یک بار به اتفاق خانواده برای مسافرت به شهرستان میرند و اینکه همیشه سر پناهی برای زندگی و لباسی برای پوشیدن و غذایی برای خوردن داشتند و محتاج احدی نبودند ... به نظرم آمد اگر این مدیر دفتر سابق دادگاه با زد و بند و هزار جور حقه بازی و کلاشی و حرام و حلال کردن ثروتی برای خودش فراهم کرده بود و اموالی انباشته بود آیا امروز آرامش بیشتری داشت ؟ !

و در آن صورت برای استراحت و خوابیدن به منزلی با مساحت چند برابر خانه فعلی خود و برای هر وعده به چند پرس غذا و برای داشتن ظاهری آبرو مند به چند دست لباس بیشتر نیاز پیدا می کرد ؟!

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

جلسه رسیدگی به پرونده تا ربع ساعت دیگر برگزار می شود ادله و شواهد کافی به نفع موکل وجود دارد طبق تعرفه قانونی دستمزد وکیل در این دعوا به چند صد میلیون تومان می رسد.
آقای وکیل ضمن این که با اطمینان از نتیجه دادرسی مدارک و مستندات خود را بازبینی و مرتب می کند متوجه بگو مگو و صحبت هایی که بین موکل خودش و طرف دعوا رد و بدل می شود هست.
- ما سالها با هم شراکت داشتیم نسبت فامیلی داریم یعنی من باید برای تمام حساب و کتابی که بین ما وجود داشت از تو سند می گرفتم که حالا مدعی شدی چند میلیارد تومان به تو بدهکارم ؟!
- بله ما باهم شریک بودیم و تو باجناق من هستی اما تو هم در حق من نا مردی کردی یادت هست تابستان پارسال که با خانواده به ...

آقای وکیل دیگر بجز صداهایی نامفهوم چیزی از حرفای موکلش و طرف دعوای او را نمی شنود .
منشی دفتر اصحاب دعوا را برای شرکت در جلسه دادرسی به دادگاه فرا می خواند آقای وکیل برای یک لحظه دچار تردیدی بزرگ می شود .
اعتبار شغلی , حق الوکاله گزاف و قانون و هر آنچه سالها در دانشکده های حقوق و به تجربه آموخته و به نفع موکلش گواهی می دهد او را به دفاع از او ترغیب و تشویق می کند.
و از سوی دیگر اخلاقی زیستن و پاسداری از ارزشمند ترین گوهر وجود انسان و پاکی و تعالی روح و آرامش روانش از او می خواهد برای همیشه خود را از بند شغل وکالت که در مواجهه با تعارض اخلاق و قانون دومی را رسالت خود می داند رها سازد.

پ.ن

داوری من در این باره ابدا شخصی نیست بلکه نوعی است به این معنا که در اینجا بیشتر نظر به تفاوت ماهیت قانون و اخلاق است که در نتیجه آن خود بخود در مواردی حقوق در برابر قانون و به تعبیری اخلاقی زیستن مغابر با قانونمداری است بنابر این جای تعجب ندارد که یک وکیل خوب روح خود را به شغل خودش به ثمن بخس بفروشد.

 
  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

ربات نماز خوان

خدا رو شکر , ربات نماز خوان شیعه هم ساخته شد ورود این ربات به بازار می تونه رو قیمت نماز های اجاره ای هم تاثیر زیادی داشته باشه چون یقینا هزینه استهلاک این ماشین از ی آدم خیلی کمتره !
کسانی که میخوان هزینه کمتری برای نمازهای قضای خودشان بپردازند این روبات ایده اله فکر صحت و بطلانش را هم نکنند چون در هر دو شکل قضیه خبری از قصد قربت نیست.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

«دعای حضرت سجاد(ع) در طلب حوائج از خداى متعال» ...

 

...وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحاجَتِهِ اِلى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ، اَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِها دُونَکَ، فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمانِ، وَاسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَوْتَ الْاِحْسانِ. اَللَّهُمَّ وَ لى اِلَیْکَ حاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْها جُهْدى، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَها حِیَلى، وَ سَوَّلَتْ لى نَفْسى رَفْعَها اِلى مَنْ یَرْفَعُ حَوآئِجَهُ اِلَیْکَ، وَلایَسْتَغْنى فى طَلِباتِهِ عَنْکَ، وَ هِىَ زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئینَ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ، ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْکیرِکَ لى مِنْ غَفْلَتى، وَ نَهَضْتُ بِتَوْفیقِکَ مِنْ زَلَّتى، وَ رَجَعْتُ وَ نَکَصْتُ بِتَسْدیدِکَ عَنْ عَثْرَتى، وَ قُلْتُ: سُبْحانَ رَبّى کَیْفَ یَسْئَلُ مُحْتاجٌ مُحْتاجاً؟ وَاَنّى یَرْغَبُ مُعْدِمٌ اِلى مُعْدِمٍ؟ فَقَصَدْتُکَ، یا اِلهى، بِالرَّغْبَةِ، وَ اَوْفَدْتُ عَلَیْکَ رَجآئى

ترجمه:و هر که در نیاز خود به یکى از آفریدگان تو رو کند، یا او را بجاى تو وسیله برآمدن حاجت قرار دهد، بىشک خود را در معرض نومیدى آورده، و از جانب تو سزاوار محرومیت از احسان گشته. خداوندا، به درگاهت حاجتى آوردهام که قدرت دستیابى به آن را ندارم، و رشته چارهجوئىام در مقابل آن گسسته، ونفس من در نظرم چنین آراسته که آن نیاز را بهکسى اظهار کنم که او خود نیازهایش را به درگاه تو مىآورد، و درخواستهاش از تو بىنیاز نیست، و این لغزشى است از لغزشهاى اشتباهکاران، و درافتادنى است از درافتادنهاى گناهکاران، سپس به یادآورى تو از خواب بىخبرى بیدار شدم، و به توفیق تو از آن لغزش برخاستم، و به یارى تو از درافتادن برگشته و بازپس آمدم، و گفتم: پاک و منزه است پروردگارم، چگونه نیازمندى از نیازمندى طلب نیازکند؟ و چگونه تهیدستى از تهیدستى دیگر گدایى کند، پس اى خداى من از سر شوق و رغبت آهنگ تو کردم، و از باب اطمینان امید خویش به تو بستم، (صحیفه سجادیه/دعای سیزدهم)

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

وقتی صحبت از این می شود که فلان شخص مثلا به موجب رای دادگاه به فلان میزان و بهمان مجازات محکوم شده به این معنی است فراینده رسیدگی در مراحل چهار گانه کشف , تحقیق , تعقیب و دادرسی انجام و رای صادر شده فرآورده و نتیجه آن فرایند است
مسئولیت کشف جرم حسب مورد معمولا با نیروهای انتظامی و اطلاعاتی است و کار تحقیق و تعقیب به عهده مقامات دادسرا و درمرحله اخر رسیدگی به ادله و مستندات له و علیه متهم و تصمیم گیری نهایی است که در صلاحیت قاضی پرونده و مرجع صدور حکم است
البته اجرای حکم را نیز می توان در فرایند دادرسی به معنای عام به شمار آورد که در این صورت این فرایند پنج مرحله خواهد داشت .
در هر حال به نظرم آشنایی اجمالی با وظایف و اختیارات مراجع و مقامات ذیربط و ذیصلاح در هر کدام از مراحل یاد شده برای عموم شهروندان لازم و ضروری است .
مرحله اول
مثلا تصور کنید شخص الف بخاطر توهین و ایراد ضرب و جرح و سلب آسایش عمومی از طرف شخص ب که همسایه دیوار به دیوار او می باشد شکایت می کند
دادسرا پرونده را برای انجام تحقیقات به کلانتری محل ارجاع می دهد تحقیقات محلی از طرف کلانتری معمول و اظهارت مطلعین و شاکی (شخص ب ) و مشتکی عنه (شخص الف ) صورتجلسه و پرونده به دادسرا برمی گردد
مرحله دوم
در این مرحله با توجه اهمیت و سنگینی و یا سبکی اتهام پرونده به یکی از شعب باز پرسی و یا دایاری ارجاع می شود و مقام ذیربط حسب مورد بازپرس و یا دادیار پرونده در صورت کافی نبودن ادله مومستدات لازم قرار منع تعقیب صادر و قائله ختم می شود اما چنانچه از نظر مقامات نامبرده ادله کافی مبنی بر توجه اتهام به همسایه وجود داشته باشد ضمن تفهیم اتهام و یا اتهامات به او برای امکان دسترسی به متهم و متناسب با اهمیت اتهام یکی از قرار های تامینی صادر و حسب مورد متهم با تامین آن آزاد و یا بازداشت می شود
مرحله سوم
بعد از انجام تحقیقات لازم و و جود ادله و مستندات علیه متهم مقام تحقیق ملزم به صدور قرار مبنی بر جلب به دادرسی است این قرار در گذشته و قانون سابق قرار مجرمیت نام داشت اگر دادستان با قرار جلب متهم به دادرسی موافقت کند کیفر خواست تنظیم و پرونده جهت رسیدگی به دادگاه ارجاع می شود
شاکی حق اعتراض به قرار منع تعقیب و آزادی متهم را ندارد مگر اینکه دادستان هم با این قرار مواففت کند و الا دادگاه مرجع حل اختلاف است.
با صدور قرار جلب دارسی و یا منع و موقوفی تعقیب کار در داسرا خاتمه و یا تا رسیدن به مرحله اجرای حکم به حالت تعلیق در می آید

مرحله چهارم
در این مرحله کار رسیدگی به پرونده در دادگاه آغاز می شود قاضی پرونده مکلف است به همه ادله اعم از له و یا علیه متهم بی طرفانه توجه کند کیفر خواست دادسرا هیچ خصوصیتی ندارد و متهم حق دارد در مورد همه آنها مناقشه نماید
قاضی در حقیقت داوری بی طرف است که باید بین مدعی العموم به عنوان یک طرف قضیه و متهم طرف دیگر دعوا داوری منصفانه کند

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

کار ندارم که آیا امروز امام حسین و یا حتی انبیاء و سایر اولیای الهی در همین جهان زنده هستند و همچون خداوند در هر جا که باشیم ما را می بینند و صدای مان را می شنوند و خواسته های ما را اجابت می کنند یا خیر بلکه حسین نیز در کنار برادر بزرگوار خود حسن بنا بر روایت مورد اتفاق شیعه و سنی در آن جهان سرور جوانان بهشت است و علی القاعده در یک زمان در همه جا حضور ندارد و ناظر و قادر نیست که ببیند و بشنود وحوائج حاجتمندان را اجابت کند .
اما این مطلب که بر روی خیلی از بنر و پلاکاردها می نویسند :
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
و از یک طرف با ضمیر "ک" یعنی " تو " که برای خطاب به شخص حاضر است امام را مورد خطاب قرار می دهد و از طرف دیگر با ضمیر متصل " ه " که برای شخص غایب استفاده می شود به " او " اشاره می کند اگر حکایت از تردید نسبت به دو گزاره بالا نباشد یقینا یک عبارت پارادوکسیکال است
پ.ن
یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ / از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع می‏کند و به آنها میگوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخی دادند؟ می‏گویند ما چیزی نمی‏دانیم تو خود از تمام پنهانیها آگاهی./ سوره مائده ایه 109

  • پرویز رضایی