سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

بسیاری از چیزی ها که از نظر جامعه مذهبی دعا گفته می شود در حقیقت دعا نیست تنها صورت دعا را دارد واقعا دعا نیست نگاه کنید به ایه " اذا سئلک عبادی... اجیب دعوه داع اذا دعان" یعنی خداوند دعای بنده را وقتی دعا می کند اجابت می کند خب معلوم است دعا کننده همان کسی است که دعا می کند اما اینطور نیست , همیشه دعا کننده دعا نمی کند , گاهی دعای او ورد خواندن است نمی فهمد چه چیزی می خواهد گاهی از آثار آنچه می خواهد خبر ندارد و نفع و ضررش را متوجه نمی شود و گاه اصلن نمی فهمد چه می گوید مثل اینکه کتاب دعا را باز کرده و تند تند از روی کتاب مفاتیح دعای فلان دعای فلان و ....را می خواند اما چون زبان ان را نمی داند خودش هم نمی فهمد چه درخواستی دارد قران می گوید خداوند وقتی دعای دعا کننده را اجابت می کند که دعا کننده واقعا دعا کند مانند اینکه کسی بگوید عالم را در صورتیکه عالم باشد احترام کن خب معلوم است که منظور گوینده این است که شرط احترام به عالم این است که حقیقتا آن فرد عالم باشد و ...

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

از اینکه می فرماید ...اُجیبُ دعوه الداعِ ادا دعانِ ... فهمیده می شود اجابت دعا قطعی است و رد خور ندارد البته اگر دعا حقیقتا دعا باشد بنا بر این دعا در دوصورت زیر که واقعا دعا دعا نیست خواسته اجابت نمی شود :

1- دعا واقعی نباشد یعنی خواسته شخص دعا کننده مبتنی بر جهل باشد مانند کسی که برای سلامتی بیماری دعا می کند به این اعتبار که فکر می کند مردنی نیست یعنی اگر می دانست او مردنی است برای سلامتی او دعا نمی کرد انبیاء چون این امکان را در دعا ی خودشان منتفی نمی دانند دعای آنها مرده را زنده و کور مادر زاد را بینا می کند .

2- دعا واقعی است اما در دعا خدا را نمی خواند یعنی در دلش همه امید او به اسباب و مسببات و امور عادی است بنا بر این چون فقط خدا را نمی خواند و اسباب و مسببات را هم شریک خدا قرار داده در این صورت هم تضمین ایه شامل این دعا نمی شود .

پ.ن

با استفاده از تفسیر المیزان

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

خانم جوان خودش را وکیل معرفی کرد گفت می خواهد با من در مورد یک پرونده مشورت کند توضیح داد پرونده موکلش در دادسرای جرایم اقتصادی مفتوح است و او مبایعه نامه ملکی را به عنوان ضمانت پرداخت حق الزحمه از موکلش گرفته تا اگر بعد از با خبر شدن از رای براءت خود حق الزحمه هفت میلیاردی او را نداد بتواند از فروش ملکی که مبایعه نامه آن را به نام او زده طلبش را وصول کند می گفت البته این تنها یکی از پرونده هاست و چندین پرونده کلان دیگر هم مطرح است و برای آنها هم قراردادهای جداگانه خواهند بست اما در عین حال اطمینان نداشت متنی که نوشته شده با شروط و قیودی که در آن بود بی عیب و نقص باشد نگران بود موکلش که به قول خانم جوان فردی بسیار زبل هم هست او را دور بزند و پولش را بال بکشد ادعا می کرد پولی زیادی در این رابطه خرج کرده و به این و آن پرداخت نموده تا بتواند پرونده را در دادسرا مختومه کند از او خواستم وکالت‌نامه اش را ببینم وکالت‌نامه بجای فرم مخصوص وکلای دادگستری در یکی از دفاتر اسناد رسمی تنظیم شده بود متوجه شدم وکیل رسمی دادگستری هم نیست و فقط دلالی می کند می گفت هر جا لازم باشد از وکلای دادگستری هم استفاده می کند در توضیحاتی که داد یکی هم این نکته بود که

امروز صبح که به محل کارم می رفتم دیدم مردی تا کمر داخل محفظه زباله خم شده است اگر چه هر روز با این چنین صحنه هایی شاید هم بکرات روبرو می شوم اما وقتی مرد سرش را از داخل محفظه زباله بیرون آورد و با چهره و سر و وضع مرتب او مواجه شدم به نظرم رسید شاید این مرد همان همسایه و هم محله ماست که پس از سی سال خدمت دولتی تازه باز نشسته شده است !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

تازه از راه رسیده بودم خانم که ظاهراً مدتی به انتظار نشسته بود کمی با عجله وارد اتاقم شد قباله ازدواج و کارت شناسایی خود و همسرش را روی میز کار من گذاشت

گفت در نظر دارد مهریه که ۵۰۰ عدد سکه طلا ست و کلیه حقوق خودش را در قبال گرفتن حق طلاق به همسرش ببخشد

زن که سی و هفت هشت ساله به نظر می‌رسید از من خواست به جای برادر نداشته اش هم که شده حداقل چند دقیقه‌ای به حرفهای او گوش بدهم

ایام کرونایی و کم بودن مراجعان فرصت بیشتر ی برای توجه به گرفتاری های مردم برای من فراهم کرده است

.

در مورد اختلافشان پرسیدم زن گفت مدت ۱۰ سال از زندگی مشترک آن‌ها می‌گذارد در حالیکه پنج سال است ارتباط عاطفی بین شأن کاملاً قطع شده و آنها فقط در محل زندگی و سکونت در یک چهار دیواری با هم اشتراک دارند .

در حالی که سعی می کرد تا جلوی سرازیر شدن اشکهایش را بگیرد ادامه داد اقا نه به هم پرخاش می کنیم و نه نسبت به هم کمترین ابراز محبت را نشان می دهیم یک زندگی کاملا سرد و بی روح و کسل کننده !

از موضع همسرش در. مورد جدایی شأن پرسیدم گفت برای او هیچ اهمیتی ندارد همسرم با شغل و کارخانه تولیدی اش ازدواج کرده و هیچ چیز دیگری برای او مهم نیست

در مورد فرزند یا فرزندان مشترکشان سوال کردم گفت : آقا از همان اول ازدواج من از اینکه کار به جدایی بیانجامد نگران بودم این ازدواج دوم من است از همسر اولم که بسیار هم او را دوست داشتم بعلت اعتیاد به مواد مخدر خیلی زود جدا شدم و به اصرار پدرم که وضع مالی خوبی نداشت تن به ازدواج با این آقا دادم و الان می بینم که این نگرانی ها بی جهت نبوده و از این جهت خوشحالم که حداقل با آوردن فرزند باعث بدبختی و فلاکت انسانهای دیگری مثل خودم در این دنیا نشدم

واقعیت این است که توقع ما آدم ها از زندگی مشترک متفاوت است بعضی به حق قابل تحمل بودن زندگی مشترک را برای یک عمر ادامه آن کافی نمی دانند .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

امروز یکی از عجیب ترین خاطرات دفترخانه ای خودم را برای تان بازگو می کنم برای شما نگفتم حدود دو ماه قبل در دفترکارم تنها بودم که آقایی حدودا چهل و هفت هشت ساله و خیلی چاق با قد نسبتا بلند به اصطلاح اذن ورود خواست به داخل دعوتش کردم بخاطر بالا آمدن از چند تا پله دفترخانه به شدت نفس نفس میزد از او خواستم قبل از صحبت چند دقیقه ای آرام بگیرد .

بعد از لحظاتی مرد که ته لهجه اش کاملا معلوم بود اصالتا شمالی است گفت آقا من از شما خواهش می کنم چند تا سند همزمان برای من و خانمم تنظیم کنید اول اینکه اقرار کند همه مهریه اش را وصول کرده البته بخشی از آن باقیمانده که فی المجلس در حضور شما پرداخت می کنم دوم من از شکایت خودم در دادگاه کیفری در مورد سرقت اموال منزل و طلا جواهرات موجود صرفنظر کنم سوم در مورد روابط نامشروعش هم رضایت می دهم و....یک وکالت طلاق من به خانمم میدهم یک وکالت طلاق هم خانم به من ... مدارکش را تحویل گرفتم و قرار شد بعد از آماده شدن اسناد تماس بگیرم.

دو روز بعد استعلامات لازم گرفته شد و اسناد برای امضاء آماده بود بعد از تماس تلفنی از طرف دفترخانه مرد دوباره مراجعه کرد وقتی از علت عدم حضور همسرش پرسیدم توضیح داد که در حال حاضر در بازداشتگاه اداره اگاهی است و برای حاضر شدن در دفترخانه باید با آنجا هماهنگی کند

همان روز متوجه شدم مرد مایل است تا قدری دردل کند وقتی علت اختلافاتشان را پرسیدم گفت اقا من خودم نظامی هستم ما ده ساله ازدواج کردیم پلیس زنم را در ویلای من در شمال با یک مرد غریبه دستگیر کرد مرد مدعی بود همسر من یکسال است که صیغه اوست وقتی با تماس پلیس به محل رسیدم با اینکه مامورین با دیدن شناسنامه ام متوجه شدند که همسر دائمی زن من هستم قصد داشتند من را آزاد کنند اما با استعلام از کلانتری هر سه ما را بازداشت کردند ظاهرا تجربه به ان ها یاد داده بود چه بسا زن و شوهر با تبانی هم به قصد تیغ زدن و اخاذی از اشخاص دست به این گونه اقدامات مکارانه بزنند ...در هر حال خیلی زود در کلانتری صحت گفته های من ثابت شد همانجا از همسرم و آن مرد غریبه و سردفتر ازدواجی که صیغه عقد موقت را جاری کرده بود شکایت کردم و الان بجز سردفتر که با قرار وثیقه آزاد است ان دو نفر بازداشت هستند

دو روز بعد دفتر کارم شلوغ بود خواهر و شوهر خواهرزن همراه خانمی که وکالتش را به عهده داشت از یک طرف و شاکی و یکی از دوستانش در طرف مقابل حضور داشتند همه منتظر اعزام زن از اداره آگاهی به دفترخانه بودند تمام گفتگوها حول محور مسائل مالی و چانه زنی در آن مورد بود تا اینکه زن با دست بند و پا بند همراه دو نفر مامور وارد دفتر خانه شد مامورین برای بازگرداندن زن به بازداشتگاه خیلی عجله می کردن برای همین با سرعت تشریفات امضای اسناد انجام شد و با خروج آنها از دفترخانه سایرین نیز خیلی زود متفرق شدند .

امروز بعد از دو ماه از آن جریان شوهر سابق زن برای کار دیگری به دفترخانه آمده بود خیلی خوشحال و سرخوش به نظر می رسید لپ های توپلش گل انداخته بود گفت الحمد لله همه چی به خوبی و خوشی فیصله پیدا کرد آقا واقعا از زندگی ام لذت می برم تا حالا چند تا خواستگار خوب داشتم ! اما دیگه قصد ازدواج ندارم به راحتی با هر کس بخواهم رابطه بر قرار می کنم باورتان نمی شه ! ... از شر آن زن هم کلا نجات پیدا کردم باید اعدام می شد همه خانواده اش بیمارند خواهرش هم با اینکه شوهر داشت با شخص دیگری ارتباط داشت تا کار به جدایی و طلاق کشید پدر خدا بیامرزش هم ....اما قاضی به صد ضربه شلاق محکومش کرد ! فردا هم جلسه محاکمه سردفتر ازدواج در دادگاه ویژه روحانیته ! پدر سوخته باید بگه چطور یک زن شوهر دار را با اینکه اسم من تو شناسنامه اش ثبت شده بود برای مرد دیگری صیغه کرده !

راستش تو دو ماه گذشته هر وقت به این قضیه فکر می کردم برای این پرسش که به چه دلیل زن شوهر دار و مردی که از از این جریان خبر داره باید بین شان صیغه عقد موقت جاری بشه جوابی پیدا نکردم جالب اینکه وقتی همین سوال را از شوهرش پرسیدم او هم نتوانست پاسخ قانع کننده ای بده انگار راجع به این موضوع اصلن فکر نکرده بود !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

نگار همه هنجارهای اخلاقی و دینی و مذهبی به یک باره فرو ریخته اند امروز آقایی میان سال وارد دفتر کارم شد گفت می خواهم به دخترم وکالت بدهم تا اجازه داشته باشد با هر کس که خواست ازدواج کند! کپی شناسنامه و کارت مترو خودش را هم روی میز گذاشت گفتم این مدارک برای احراز هویت شما کافی نیست و حتما لازم است کارت هوشمند و یا کارت ملی ارائه کنید

مرد گفت اینها در حال حاضر همراهم نیست و وقتی مطمئنم شد اصرار کردن بی فایده

است خواست تا مدارکش را جمع کند و بیرون برود که در همان حال یک مرد و زن جوان هم وارد اتاق شدند مرد جوان که از هیکل و بازوهای متورم و خالکوبی شده اش معلوم بود مدتها بدنسازی کار کرده گفت آقا اگر امکان دارد یک کارش بکنید این آقا آدم محترمیه ! راستش مجبور شدم راجع به لزوم ارائه اصل مدارک شناسایی اشخاص در دفتر خانه کلی توضیح بدهم تا کاملا توجیه شود .

بعد از آن توضیحات موقعی که هر سه می خواستند از دفتر خارج شوند یک لحظه مرد میانسال مکث کرد و از مرد و زن جوان همراهش خواست بیرون از دفترخانه منتظرش باشند مرد در اتاق را بست و وقتی من و او تنها شدیم گفت آقا یک سوال فنی از شما دارم و بدون اینکه من چیزی بگم ادامه داد چند سال پیش من و همسر سابقم از هم جدا شدیم و من از او و تنها دخترم تا مدتها هیچ خبری نداشتم تا اینکه اخیرا سر و کله دخترم پیدا شد و از من خواست تا با ازدواجش با آقایی که امروز همراه ما آمده بود موافقت کنم راستش این موضوع برای من هیچ اهمیتی ندارد خصوصا اینکه مدت دوساله آنها با هم زندگی می کنند و الان هم دخترم از این مرد حامله است گفتم خوب در حال حاضر مشکل کجاست ؟ مرد گفت مشکل ابنجاست که این آقا قبلا شوهر همسر سابق من بوده و بعد از طلاق از زن سابق من او با دخترم رابطه برقرار کرده !

برای لحظاتی مغزم کاملا هنگ کرده بود بعد از اینکه کمی حالم جا امد گفتم خوب آقا اینکه نمی شه این جوان وقتی با همسر سابق شما ازدواج کرد با دخترتان محرم می شود و ازدواج آنها حرمت ابدی پیدا می کند ...مرد گفت بله این را از دفتر چند تا از آقایان هم پرسیدم و همین جواب را به من داده اند گفتم خوب من چه باید بگم گفت نمی دانم فقط می دانم که اینها با هم دوساله زندگی می کنند و امروز یک بچه از آن مرد در شکم دختر من است !!! سوالم این است که آیا اگه رضایت بدهم فردا برای خود من مشگلی پیش نمیاد ؟ !

واقعیت این است که اگر این ماجرا و مانند آن به قول آن مرد فقط یک جنبه فنی چه می دانم مثلاً فقهی داشت پاسخ به این پرسش ها کار سختی نبود اما وقتی پای مصلحت های ریز و درشت وسط باشد یقینا کار به آن سادگی ها که اول تصور می شد نخواهد بود !

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

زن برای تهیه استشهادیه گواهی حصر وراثت شوهرش آمده بود وقتی برگه را دیدم یک لحظه خشکم زد اسم متوفی حاج رحیم بود گفتم مادر حاجی لااقل هفته ای یکی دو بار به ما سر می زد ! این اواخر خبری ازش نبود !

حاج خانم که به نظر می رسید تو اون هوای گرم با چادر مشکی و ماسکی که داشت باید کلافه باشه در حالی که اشک تو چشمهاش حلقه زده بود و بغض گلوش را فشار می داد گفت : درسته حاجی این یکی دو ماه اخر بخاطر شدت بیماری اصلا از خونه بیرون نمیامد

حاج رحیم عاشق مسجد بود چند بار به من گفت دلم برای مسجد و نماز جماعت لک زده اما می ترسم از خونه بیرون برم با این حالی که دارم ی ماشین به من بزنه بمیرم و پسرهام برای گرفتن خسارت و دیه از راننده بخت برگشته او رو به خاک سیاه بنشانند یا روانه زندانش کنند .... آقا من که زن بابام اما دریغ از اینکه در این مدت چند ماه اخر لااقل تلفنی احوالی از پدرشان پرسیده باشند !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

خانم و آقایی صیغه عقد موقت جاری می کنند و ضمن عقد مرد به زن وکالت می دهد تا او نیز هر زمان که بخواهد مانند مرد بدون نیاز به مراجعه به دادگاه مدت باقیمانده را بذل و خود را از قید زوجیت با مرد در مدت باقیمانده برهاند و خلاص .

در این رابطه مشترک هیچ تعهدی مرد بلحاظ پرداخت نفقه اعم از مخارج خورد و خوراک , پوشاک , مسکن و...زن ندارد و زن نیز ایضا از تمکین عام (مانند عدم خروج از منزل ,ادامه تحصیل , گرفتن پاسپورت بدون اذن شوهر ...) نسبت به مرد معاف است.

قانون این رابطه را محترم می شمارد و فرزند مشترک شرعا ملحق به مرد و زن و از حقوق قانونی و شرعی همچون سایر فرزندان زنان و شوهران عادی برخوردارند .

ظاهرا تفاوتی با ازدواج سفید ندارد الا اینکه دومی فاقد مشروعیت قانونی و شرعی است اما در اولی این رابطه مورد حمایت شرع و قانون است.

پ .ن

مطلب این پست صرفا بر اساس قانون و فقه جعفری است و عجالتا در خصوص نفس عقد موقت قصد داوری ندارم.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

آقا اسدالله از کسبه محله است مدتهاست با هم سلام و علیک داریم

امروز خیلی عصبانی بود گفت : آقا این اولین باره که برای پسر کوچکترم به خواستگاری رفتم دوره زمانِ عوض شده همه قصد کلاهبرداری دارند ... شرط خانواده عروس را ببینید تو را بخدا :

اول اینکه از 350 سکه بهار آزادی مهریه فقط نصف آن عندالاستطاعه باشد و بقیه عندالمطالبه !

دوم : نصف مهریه عندالمطالبه را هم داماد باید نقدا بپردازد تا جهیزیه عروس را تهیه کنند

اما پیش از این که چیزی بگویم دوباره رو کرد به من و گفت: آقا مگر تهیه جهیزیه با خانواده عروس نیست ؟

عرض کردم :

1- اینکه جنابعالی و اقا پسر محترم تان قبول کرده اید مهریه 350 سکه طلا باشد یعنی پذیرفته اید که این مقدار سکه بدهکار هستید و شرعا و قانونا باید بپردازید

2 - شرط عندالمطالبه ماهیت دین را که معلق بر توانایی بدهکار است تغییر نمی دهد بنابر این چه مهر عندالاستطاعه باشد و چه عندالمطالبه مرد تنها در صورتی مکلف به پرداخت است که استطاعت مالی داشته باشد

3 - طبق قانون و شرع جهیزیه ( اثاث البیت )جزو نفقه است و تهیه آن به عهده مرد است حالا اگر خانم حاضر شده آن را از محل قسمتی از مهریه خود تهیه کند در حقیقت ایثار کرده !

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

مهریه بعدالفوت

 

تا زمانی که همچنان اصرار بر ابدی بودن احکام شریعت هست و در بر همین پاشنه می چرخد باید به فکر به روز کردن قوانین و مقررات موجود و حتی المقدور متناسب کردن انها با شرایط و اوضاع و احوال و نیازهای جامعه بود .

در همین راستا پیشنهاد می کنم با توجه ضرب المثل متروک و در عین حال قاعده خوب " مهریه رو کی داده کی گرفته " به گزینه های عندالمطالبه و عند الاستطاعه در قباله های ازدواج گزینه سومی هم اضافه بشه با عنوان "عندالمتارکه"

حتا برای اطمینان بیشتر خانواده های مردان سالمند که بیشتر به انگیزه پرستاری و مراقبت از آنها ازدواج انجام می شود و خانواده مرد از آن ترس دارند که زن بعد از عقد با گرفتن مهریه مرد بیچاره را به امان خدا رها کند هم می شود شرط "بعد الفوت" را به گزینه ها افزود به نظرم در جهت تحکیم مبانی خانواده پیشنهاد بدی نباشد !

  • پرویز رضایی