سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

سایت شخصی پرویز رضایی

سردفتر اسناد رسمی 695 تهران

  • ۰
  • ۰

کدهای حقوقی( 4 )

اذا تعارضا تساقطا

معنای این کد یا قاعده حقوقی این است که وقتی برای اثبات امری دو دلیل معارض وجود داشت هر دو دلیل اعتبارشان را از دست می دهند یعنی هیچ کدام قابلیت استناد ندارند.

مثلاً ستاد ملی کرنا با توجه به شرایط ویژه مصوب کرده حکم تخلیه علیه مستاجرین محل های مسکونی صادر نشود و مالکین را مکلف کرده تا علیرغم تمایل خود با مستاجرینی که مدت اجاره انها منقضی شده قرارداد اجاره تنظیم کنند .

ضمن اینکه در مصوبه تکمیلی آمده :

در صورتی که بنا به تشخیص مرجع صالح قضایی، مالک برای سکونت اولاد ذکور خود نیاز به واحد استیجاری داشته باشد، امکان تخلیه ملک وجود خواهد داشت.

در این قضیه دو مصلحت معارض در مقابل قرار گرفته است :

۱- مصلحت مستاجر که اقتضاء دارد تا در ایام کرونایی با جابجایی محل سکونت در معرض بیماری کرونا واقع نشود .

۲- مصلحت مالک که اقتضاء دارد تا

فرزندش بتواند از منافع ملک مسکونی پدر خود بهره مند گردد.

بنا بر قاعده ؛ اذا تعارضا تساقطا ؛وقتی این دو مصلحت در برابر یکدیگر واقع می شوند هر دو از اعتبار ساقط می شوند بنا بر این وضعیت به شرایط قبل از کرونا بر می گردد و با توجه به تمام شدن مدت قرارداد مالک در تمدید قرارداد و یا عدم تمدید آن مخیر است .

 

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کدهای حقوقی ( ۷ )

؛قبح تاخیر بیان در وقت حاجت؛

عرض شد بنا بر قاعده و یا کد ؛ لا ینسب لساکت قول ؛ نسبت دادن هر قولی به شخص ساکت خلاف قاعده است.

و باز هم عرض کردم قاعده ؛ تاخیر بیان از وقت حاجت ؛ از استثنائات این قاعده است.

قاعده تاخیر بیان در وقت حاجت به این معناست که مثلاً استاد از دانشجویان می خواهد خود را برای امتحان میان ترم آماده کنند اما زمان امتحان را اعلام نمی کند و روز امتحان به دانشجویان می گوید شما حداکثر تا هفته گذشته فرصت داشتید تا خود را آماده کنید .

بنا بر قاعده و حکم عقل تاخیر بیان از وقت حاجت قبیح است زیرا موجب فوت مصلحتی می شود که در بیان ان تاخیر شده بنابراین هرگاه شخص عاقلی در مقام بیان سکوت کند این سکوت را نوعی بیان تلقی می کنند مثال دیگر سکوت دختر باکره است که با توجه به عرف و عادت مردم در گذشته های دور و شرم حیای زیاد دختران در منابع فقهی سکوت دختر در مجلس خواستگاری دلیل بر رضایت او دانسته شده است.

به نظرم در حال حاضر با توجه عرف جامعه و اوضاع و احوال استناد به سکوت دختر خانم دلیل هر چه باشد به معنای قبول نیست.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کدهای حقوقی (۶)


لا ینسب لساکت قول

این قاعده یا کد حقوقی هم متن حدیث و روایت نیست و یک قاعده عقلی محسوب می شود  و معنایش این است که به انسان ساکت نمی شود قولی را نسبت داد  وضعیت انسان ساکت مبهم است.
 مثلاً از اینکه در آیین دادرسی کیفری جهانی  تاکید می شود ضابطین قضایی و مقامات تعقیب و تحقیق دادسرا مکلفند حق سکوت متهم را به او تفهیم کنند فهمیده می شود که  سکوت متهم  نمی تواند دلیلی علیه او باشد .

 یا در امور حقوقی همچنانکه ماده 249 قانون مدنی  یاد آور شده سکوت مالک ولو در مجلس عقد حضور داشته باشد اجازه محسوب نمی شود .
 بنابر این  چنانچه مستاجر  و دارنده سرقفلی  یک مغازه تجاری در حضور مالک حق سرقفلی و حقوق تجاری خود را به شخص دیگری واگذار کند صاحب سرقفلی نمی تواند برای اثبات موافقت مالک با انتقال به سکوت مالک استناد کند و محکمه در صورت درخواست مالک عین مغازه باید به  تقاضای مالک علیه مستاجر حکم تخلیه صادر کند .

پ.ن 
قاعده تاخیر بیان از وقت حاجت استثناء قاعده بالاست و امیدوارم در آینده فرصت شرح آن را داشته باشم

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

کدهای حقوقی (5)

 

من اتلف مال الغیر فهو له ضمان

این کد یا قاعده بر خلاف مشهور متن حدیث نیست و معنی آن این است که هر کس مال دیگری را تلف کند باید خسارت زیان دیده را جبران کند و تفاوت ندارد که از روی عمد باشد و یا سهو مانند اینکه کودک خردسالی عمدا شیشه منزل دیگری را بشکند و یا بعلت بریدن ترمز وسیله نقلیه عابر پیاده مصدوم شود.

در این مثال ها کودک و راننده خودرو ضامن هستند.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

بحث از مخاطبان قران از مباحث بسیار غریب و در عین حال مهم قرآنی است که به دلایلی بسیار کم در مورد آن گفتگو شده و می شود .

نحوه موضع گیری در باره این موضوع می تواند اساس اندیشه های دینی ما را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی قرآن کسانی را با عبارت یا ایها الذین آمنوا مورد خطاب قرار می دهد منظورش چه کسانی هستند ؟

آیا همانگونه که علماء و مخصوصا آن عده که اینگونه خطابها را بنحو قضیه حقیقیه معنا مى کنند، خطابهاى قرآن کریم مخصوص بمردم یک عصر نیست ، و تنها متوجه حاضران در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نمیباشد، بلکه همه را تا روز قیامت به یک جور شامل مى شود؟

واقعیت چنین است که بسیاری از اصولیون با این نظریه مخالفند و معتقدند خطاب هلی قران نمی تواند شامل غایبین و آیندگان باشد به این معنا که به عنوان مثال وقتی من با شما گفتگو می کنم مخاطب من یقینا شما هستید و بیانات من متوجه کسانی که در بین من و شما حاضر نیستند و به دلیل اولویت شامل کسانی که در حال حاضر هم عصر ما نیستند و فعلا معدوم می باشند نمی شود از این نظریه فقهای بزرگی مانند میرزای قمی و دیگران دفاع می کنند.

چند روز قبل به مناسبتی در تفسیر المیزان جستجو می کردم متوجه شدم مرحوم علامه بحثی هم در این مورد مطرح نمودند که به نظرم کاملا موید آن چیزی است که عرض شد منتهی از لسان یک مفسر بزرگ و از منظر قرآن کریم خلاصه فرمایش ایشان چنین است که :

... بنا بر آنچه گذشت ، خطاب به (الذین آمنوا) مختص به عده خاصى شد، یعنى آن عده از مسلمانان که در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودند،

پ.ن

1- مشروح استدلال قرآنی مرحوم علامه طباطبایی را می توانید در ذیل تفسیر ایه 105 سوره بقره ببینید.

2- به نظر می رسد همانطور که بعض فقها تصریح کرده اند علت عدم التزام بسیاری از علما به این اصل بدیهی اصولی و همچنین قرانی ترس از تعظیل شدن تکالیف شرعی است .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

ادب آداب دارد

وَإِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا (و اگر به شما گویند: برگردید، پس برگردید }

این نکته و امثال این که شاید به ظاهر کوچک به نظر برسند بسیار با اهمیت اند مثلا انجا که بطور ناخوانده و بدون خبر به منزل دیگری می رویم به صاحب خانه هم این حق را بدهیم که ما را نپذیرد و اگر نپذیرفت ما نیز بدون کمترین ناخشنودی و در کمال صمیمیت محل را ترک کنیم .

پ.ن

سوره نور / ایه 28

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

خانم مهریه اش را که ششدانگ یک دستگاه آپارتمان بود به شوهرش بخشید بعد از عقد بخاطر اختلافات فی مابین کار به جدایی و طلاق کشید دادگاه در گواهی عدم سازش باید تکلیف مهریه را روشن کند بخشش مهریه از طرف زن به این معناست که مهریه را وصول و با بخشش آن در مهریه تصرف کرده است

مرد مدعی است چون جدایی قبل از نزدیکی واقع شده زن مستحق بیش از نصف مهریه نیست و باید قیمت سه دانگ از آپارتمانی را که به عنوان مهر به او داده مسترد کند .

این خواسته مرد ( برگرداندن قیمت سه دانگ از آپارتمانی را که در واقع زن نگرفته و خود مرد مالک آن است ) عادلانه و منصفانه به نظر نمی رسد اما کاملا قانونی و مطابق با موازین است

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

 

29 سوره قرآن بجای کلمه با حرف شروع شده است مانند الم در سوره بقره‌، آل‌عمران‌، عنکبوت‌، روم‌، لقمان‌ و سجده‌ درباره معنای این حروف اقوالی مختلفی گفته شده از جمله اینکه :

1- این حروف رموزی بین خدا و پیغمبر است (نظر علامه طباطبایی و بسیاری از مفسران)

2- وقتی پیامبر می خواست ایات قران را برای مردم بخواند سر و صدا و هیاهو می کردند و حضرت برای اینکه آنها را ساکت کند این حروف عجیب و غریب را می خواند .

3- اینها اسامی سوره هایی هستند که در ابتدای آن سوره ها آمده است .

4 - خداوند با آوردن این حروف در ابتدای بعضی از سوره ها می خواهد بفهماند که این قران با همه عظمت ان که شما نمی توانید مانند آن و یا یک سوره از آن را بیاورید با همین حروفی ساخته شده که با آنها تکلم می کنید.

5 - بعضی دیگر هم گفته اند که این حروف به نام های خداوند اشاره می کند مثلا الف به الله لام به لطیف و میم به مجید و ...

6- بعضی هم عقیده دارند منظور از این حروف قسم به اسامی خداوند است مانند اینکه الم سوگند است به الله و لطیف و مجید

اغلب این اقوال صحیح نیست :

الف - این حروف رمز نمی تواند باشد همچنانکه سایر ایات قران سخنان درگوشی خدا و رسولش نیست و کلا این کتاب برای هدایت مردم است.

ب - اینکه پیامبر برای ساکت کردن مردم از این حروف استفاده کرده باشند هم سخن غریبی است زیرا اولا خود این حروف جزء قران است و کلام شخص پیامبر نیست ثانیا اگر این حروف برای مردم نامفهوم بود یقینا بیشتر جار و چنجال می کردند و همین ها را برای نسبت دادن جنون و ساحر بودن پیامبر بهانه می کردند

ج - این الفاظ نام سوره ها هم نیستند زیرا می بینیم بعضی از ترکیبات این حروف در چند سوره بکار رفته پس اگر منظور نامگذاری این سوره ها بود نباید از این الفاظ بطور مشترک در نامیدن چند سوره استفاده شود .

د -اینکه خداوند با آوردن این الفاظ بخواهد به مردم بفهماند که این قران با همین الفاظی که مردم عادی برای تکلم از آنها استفاده می کنید نازل شده هم قانع کننده نیست و علی القاعده مردم می دانستند که قران به زبان عربی است و نیازی به بکار بردن این حروف نبود.

ه - به نظر می رسد قول پنجم و ششم بیش از همه اقوال به صواب نزدیک تر است یعنی اینکه این حروف هم به اسامی خداوند اشاره دارد و هم قسم است همچنانکه مسلمانان صدر اسلام همین معانی را درک می کردند

پ.ن

در جزء اول تفسیر طبری آمده است : راوی می گوید از سدی پرسیدم از معنای حم و طسم و الم گفت آنها اسماء اعظم خدا هستند و از ابن عباس روایت شده که آن سوگند است که خداوند به آن قسم یاد می کند ( از عکرمه روایت شده که الم سوگند است ) طبری در تفسیر خود می گوید اگر معنای این حروف در عصر بعثت آشکار نبود از معنای آشکار بودن ایات قران که خداوند در چند محل از قران اشاره فرموده خارج می شد و همین موضوع می توانست سبب طعن دشمنان واقع شود

در نگارش این متن از تفسیر آیات مشکله تالیف حاج یوسف شعار استفاده شده است.

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

سایه فرهنگ مرد سالار بر جامعه و به تبع آن بر قوانین و مقررات خصوصا قوانین مربوط به خانواده سخت سنگینی می کند .

صرفنظر از مواردی که زوجه بنا بر وجود شرایط خاص که در سند ازدواج قید شده و یا بدون قید و شرط از طرف زوج وکالت در طلاق دارد اثبات عسر و حرج برای زن و صدور حکم طلاق اگر محال نباشد بسیار دشوار و مستلزم زمانی طولانی است

در پرونده کلاسه ....مورخ ... آقای ... به وکالت زوجه خانم ... و به طرفیت زوج آقای ...و به خواسته طلاق دادخواستی تقدیم کرده و مدعی شده به علت ناراحتی روانی که ناشی از انجام اعمال زوج است ( مقاربت غیر متعارف و غیر طبیعی) تحت نظر پزشک هستم و گواهی پزشک را نیز ضمیمه کرده و ...تقاضای طلاق نموده است و ... پزشکی قانونی در خصوص بیماری زوجه و ارتباط آن با اعمال مقاربتی غیر طبیعی اظهار نظر کرده که علت بیماری زوجه اعمال انتسابی نمی تواند باشد و ...

دادگاه با توجه به اظهارات طرفین و لوایح تقدیمی ادعای زوجه را مبنی بر عسر و حرج مردود و حکم به رد دعوی صادر نموده است

پرونده به دیوان عالی کشور ارسل شده و هیات رسیدگی کننده نیز عسر و حرج زوجه را علی فرض صحت اظهارات زوجه محرز ندانسته و در نتیجه حکم دادگاه اولیه را عینا تایید کرده است.

یعنی چنانچه ادعای زن در مورد اعمال مقاربتی غیر طبیعی از طرف مرد در محکمه ثابت هم باشد باز این موضوع مصداق عسر و حرج زن در درخواست طلاق نیست .

شاید در فرصت های بعد به موارد دیگری که عسر و حرج زن عرفا مسلم اما از نظر محاکم مردود اعلام شده اشاره کنم .

  • پرویز رضایی
  • ۰
  • ۰

فرزند کشی

فقه مالکی با سایر مذاهب اسلامی در مورد قتل فرزند از سوی پدر این تفاوت را دارد که در این مذهب بر خلاف بقیه مذاهب در کشتن فرزند اصل بر عدم قصد است یعنی فرض می شود که پدر قصد کشتن فرزند خودش را نداشته و قصاص منتفی است اما با این وجود در صورت اثبات قصد کشتن پدر قصاص می شود . این فتوا نه مخالفت با قران دارد و نه با روایت معارض است !

به نظرم اصول چهارم و نود و ششم قانون اساسی با مشروط نمودن مصوبات مجلس به عدم مخالفت با موازین و احکام اسلام (مثلابجای انطباق و یا عدم مخالفت قوانین و مقررات با فقه جعفری )امکان این بده بستان ها و وام گیرفتن از احکام اجتماعی فرق دیگر را داده و در تاریخ تقنین کشور هم بی سابقه نیست مانند قانون تجارت و قبول اصل ضم ذمه به ذمه بجای نقل ذمه به ذمه در ضمانت برخلاف مشهور در فقه شیعه البته این اجتهاد ها در تقنین و قانونگذاری محتاج شهامت است !

  • پرویز رضایی